ماییم در این گوشه، پنهان شده از مستی ای دوست حریفان بین، یک جان شده از مستی از جان و جهان رسته، چون پسته دهان بسته دم ها زده آهسته، زان راز که گفتستی جز خویش نمیدیدی در خویش بپیچیدی ♪ ماییم در این خلوت، غرقه شده در رحمت دستی صنما دستی، میزن که از این دستی عاشق شده بر پستی، بر فقر و فرودستی ای جمله بلندی ها، خاک در این پستی جز خویش نمیدیدی در خویش بپیچیدی ♪ بربند در خانه، منمای به بیگانه آن چهره که بگشادی و آن زلف که بربستی ای دل بر آن ماهی، زین گفت چه میخواهی در قعر رو ای ماهی، گر دشمن این شستی جز خویش نمیدیدی پنهان شده از مستی در خویش بپیچیدی جز خویش نمیدیدی در خویش بپیچیدی زین گفت چه میخواهی