چرا تو جلوه ساز این بهار من نمی شوی؟ چه بوده آن گناه من که یار من نمی شوی؟ بهار من گذشته شاید شکوفه جمال تو شکفته در خیال من چرا نمیکنی نظر به زردی جمال من؟ بهار من گذشته شاید ♪ تو را چه حاجت نشانه من؟ تویی که پا نمی نهی به خانه من چه بهتر آنکه نشنوی ترانه من نه قاصدی که از من آرد، گهی به سوی تو سلامی نه رهگذاري از تو آرد، برای من گهی پیامی بهار من گذشته شاید ♪ غمت چو کوهی به شانه من ولی تو بی غم از غم شبانه من چو نشنوی فغان عاشقانه من خدا تو را از من نگیرد ندیدم از تو گرچه خیری به یاد عمر رفته گریم، کنون که شمع بزم غیری بهار من گذشته شاید ♪ چرا تو جلوه ساز این بهار من نمی شوی چه بوده آن گناه من، که يار من نمی شوی بهار من گذشته شاید شکوفه جمال تو شکفته در خیال من چرا نمیکنی نظر به زردی جمال من؟ بهار من گذشته شاید