شب اگر سرتاسرش غم نمی شد چشم گل ها پر شبنم نمی شد دل اگر دنیای ماتم نمی شد دیگه اون دل، دل آدم نمی شد با همین آفت جون، دل بینام و نشون شبا تا شهر خدا پر میکشم با همین یه چیکه خون تا لب بام جنون توی هر میخونه ای سر میکشم آتیش عشقه که خاموش نمیشه قصه دل که فراموش نمیشه اگه صد آتیش سوزنده باشه مثه یه گرمی آغوش نمیشه با همین آفت جون، دل بینام و نشون شبا تا شهر خدا پر میکشم با همین یه چیکه خون تا لب بام جنون توی هر میخونه ای سر میکشم تا چشام مروارید بارون میکنه واسه من شهرو چراغون میکنه همین اشکا که رو غم هام میریزه غمای کهنه رو پنهون میکنه با همین آفت جون، دل بینام و نشون شبا تا شهر خدا پر میکشم با همین یه چیکه خون تا لب بام جنون توی هر میخونه ای سر میکشم آتیش عشقه که خاموش نمیشه قصه دل که فراموش نمیشه اگه صد آتیش سوزنده باشه مثه یه گرمی آغوش نمیشه با همین آفت جون، دل بینام و نشون شبا تا شهر خدا پر میکشم با همین یه چیکه خون تا لب بام جنون توی هر میخونه ای سر میکشم با همین آفت جون، دل بینام و نشون شبا تا شهر خدا پر میکشم با همین یه چیکه خون تا لب بام جنون