پا رو گاز، قرمزن چراغا، بگا قانوناشون سمجن اخطارا رو، بگا پا رو گاز، قرمزن چراغا، بگا قانوناشون سمجن اخطارا رو، بگا خیابون دیوان شعر، شاه بیتش صفیر وزنش با ادیبم یکی، پاپی ش بشی رکیکه یه کوه یخه، سربالا تن تو عمق یه سنگ رو یخ نمیاره خم به ابروش، اُ شنبه دوشنبه ای لنگ به لنگه تابه تا لنگ دوخط شعری لیله لی له زابه راه از سنایی عطار بهایی بهار شنفتم اسممو چندبار تو که تویی نشناختی نشناس پا رو گاز، قرمزن چراغا، بگا قانوناشون سمجن اخطارا رو، بگا پا رو گاز، قرمزن چراغا، بگا قانوناشون سمجن اخطارا رو، بگا کارگذاشتم دنده ی لج به جا عقب کردم اسب رو زین به قصد تاخت رفتن هم همن گیج تو پیچ خطرناک تو سراشیبی هم هیجانش هیوله باش خوب قوانینی نی گاییدم پز عالی هم گاییدم نداری رو گاییدم اضطرابی که هممونم داریمو یه رو مینویسن از روم یه فرهنگنامه بی قانون پژوهشکده ش خیابون پا رو گاز، قرمزن چراغا، بگا قانوناشون سمجن اخطارا رو، بگا پا رو گاز، قرمزن چراغا، بگا قانوناشون سمجن اخطارا رو، بگا