من، دل سرد آسمون از سینم بارون میباره من، سرم اَبری و تاریک تو چشام فانوس میمیره اما تو، مثل خورشید به این پاییز می تابی، می تابی ♪ تو، مثل قایق تو دریا از توی رویام، میگذری تو، تنت گرمای آفتاب، به جسم سردم جون میدی اما من، مثل پاییز زیر خورشید، می میرم، می میرم ♪ من، من راز فصل ها، راز فصل ها را می دانم و حرف لحظه ها را من، حرف لحظه ها را می فهمم این منم زنی تنها، در آستانی فصلی سرد