روز و شب به یادتم ، افسوس که دوریم از هم روزام مثل شب تاریک شدن ،اینم از آسمونم چیزی ندارم بگم ،توی این هوای سرد و پر نم با یاد تو اینجا تو این شهر نه یه یاری نه یه همدم افسوس که دوریم از هم ، نذار فراموش بشم راه و چاه دلتنگی رو بیاموزم با هر نفس تصویر تو می سازم و می سوزم اینم از شعر و آهنگم از این پاییز بی رنگم این لبخندها گرچه بیگانه درو نیستن و دلسنگ با این نغمه ی ساده مدام پرسه میزنم تو کوچه پس کوچه های شهر با کوله باری از غم افسوس که دوریم از هم نذار فراموش بشم راه و چاه دلتنگی رو بیاموزم گرچه گاهی گیج و گمم،می سازم و می سوزم نذار فراموش بشم ...