هر شب خواب میبینم، تو ایستادی بر کوه و در زیر پایت، دشت هایی انبوه هر شب خواب میبینم که در زیر مهتاب تو چشم هایت آرام، من دست هایم بی تاب تو ایستاده بودی، موهایت در باد تو ایستاده بودی، دست هایت آزاد تو بر شانه هایت دو بال در می آمد خورشید از پشت شب، آرام بر می آمد و چشم هایت با من گفتند " فردا روز دیگری است" در این دریای طوفانی، زیبایی تو لنگری است ♪ هرشب خواب میبینم که باد بر موهایت آوازخوان میرقصد در تاب گیسو هایت ما لب هامان خاموش، دست هامان در دست لَرزان از هرچه بود لَرزان از هرچه هست بعد ازینجا شهری است پر از باغ و باران بعد ازین شب روزیست روز و روزگاران یکبار در امید و بار دیگر اندوه دست در دست تو ایستادم در کوه و چشم هایت با من گفتند " فردا روز دیگری است" در این دریای طوفانی زیبایی تو لنگری است