ما را ز خیال تو چه پروای شراب است ما را ز خیال تو چه پروای شراب است خم گو سر خود گیر خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است افسوس که شد دلبر و در دیده گریان افسوس که شد دلبر و در دیده گریان تحریر خیال, تحریر خیالِ خط او نقش بر آب است ♪ ما را ز خیال تو چه پروای شراب است ما را ز خیال تو چه پروای شراب است خم گو سر خود گیر خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است افسوس که شد دلبر و در دیده گریان افسوس که شد دلبر و در دیده گریان تحریر خیال خط او نقش بر آب است بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود زین سیل دمادم که در این منزل خواب است سبز است در و دشت بیا تا نگذاریم سبز است در و دشت بیا تا نگذاریم دست از سر آبی که جهان جمله سراب است