رخت میشورم رختا رو چنگ میزنم اب میکشم با گیره رو بند میزنم رخت رختا رو چنگ میزنم رخت میشورم رختا رو چنگ میزنم اب میکشم با گیره رو بند میزنم رخت رختا رو چنگ میزنم بهت میگن زندگی همیشه در حال تغییره یه عمر به هیچ چیزش عادت نکن تا حالتو نگیره از هر چی وابستگی و پیوستگی و تکرار دوری کن تا نشی دچارو اسیر و گرفتار رخت میشورم رختا رو چنگ میزنم اب میکشم با گیره رو بند میزنم رخت رختا رو چنگ میزنم رخت میشورم رختا رو چنگ میزنم اب میکشم با گیره رو بند میزنم رخت رختا رو چنگ میزنم ما اون بالا پیرو همین راه و رسمیم همیشه اما انگار یه چیز هایی هیچوقت عوض نمیشه توی کتاب زندگیت هر چی واست نوشته بعضی چیزا بخوایی نخوایی بخشی از سرنوشته فکر و زکر و حال و روزت هر جوری هم که باشه رخت سفید و رنگی ها باید از هم جدا شه اگه به خودت بگی چی از هر غصه دردی بازم تو خشک کن را باید چند باری بگردی رخت میشورم رختا رو چنگ میزنم اب میکشم با گیره رو بند میزنم رخت رختا رو چنگ میزنم رخت میشورم رختا رو چنگ میزنم اب میکشم با گیره رو بند میزنم رخت رختا رو چنگ میزنم حتی وقتی تمام کشتی هات رفتن زیر اب هنوز باید بگردی دنبال یه لنگه جوراب وضع و کمال و ادب و ازادی عمدیشه بدون لباس زیر و جوراب تمیز نمیشه رخت میشورم رختا رو چنگ میزنم اب میکشم با گیره رو بند میزنم رخت رختا رو چنگ میزنم