وا میستی روبرو آیینه میخونی کلی حرف تو نگاهش تکون میخوری میپوشی کفشو میزنی بیرون از خونه باز میبینی همه چی بی رنگه دل با چشما میجنگه میبینی هرچی سنگه واسه پاییه که میلنگه اینجا خبر از عقاب و گرگ نی آهو میذاره کون شیر تو رو میکنه هوای خونه پیر جون به جونت میکنن ا جونت سیر میشی آدما آدم رو پیر میکنن و آدم و از آدما سیر میکنن مرغ عشق اسیر میکنن عقاب و زمین گیر میکنن نه اینجا باخت یه معنیه تازه کمتر تو سینه ها پیِ هیچی نباش اینجا رازه راز جنگل نخوری میخورن، نکنی میکنن نزنی میزنن، نبری میبرن عسل بذاری دهنشون اونو تو صورتتون تگری میزنن نه چی شد که عشق تو نگاه مادر مرد تیر زمونه صاف اومد و وسط فرق باور خورد چی شد که منو تو باختیم چی شد که داور برد بغض گلوم و ول نکرد و حنجرم پر تاول شد ♪ زشته زمین و می باره برف می پوشونه خدا بیچاره کبک خر میکنه خودشو چی؟ نبینه میبره گلشو کی؟ حال و روز خیلی ا ماس حال و روز خیلی شباس وقتی دلت نیس پیشت گونه هات که خیس میشه قاطی میشه اشک و دود پَر میکشه رنگ و روت حس میکنی رسیدی تهش تموم خوابایی که دیدی پشم سرد میشه دست و پات کاسه ی خون جفت چشات نمیکنه تو رو آروم هیچی نمیاد زیر بارون هیچکی پا به پات خالی میکنن پشت تو حتی سایه ها نه داری دل موندن نه داری نفس جاده ها رو تمومی نداره گلایه هات تمومی نداره کنایه هاشون آه از ما گذشت ولی نبینم غرقی مشتی وا کن ا هم اخمات و مرد با یکم صبر با یه لبخند سرپا بمونی هر از گاه نبینم غرقه کشتیات بگو فتوکلت علی الله