میزنی به سیگارت تند تند پُک لام تا کام حرف نمیزنی صمٌ بک انقد خسته ای دستت به قلم نمیره توو هر مسیری پا میذاری یه طرفه میشه روت زمستونات بی بهار شد شدی به هرچی دورته بی تفاوت مثِ کرم که انگیزه توو سینش سوخت شد عاشق تاریکی شد توو پیلش موند میگه پرشه باز هوای خونه کاشکی از گرمایی که بابا دیگه توو صداش نی از ابری که توو شبت نبارید و صاف شد خورشیدی که به تنت نتابید و ماه شد تو که با خودت توو جنگی یه تِک میگی هیچی نمیزنه چَنگی به دل پُره درده توو دلت و نمیجنگی و اصاً دلیل این سنگینیت و نمیفهمی نه هنوز زخمات نشدن واست تجربه داشی باس بکوبی و از نو بسازی خیلی وقتام تا تهش جنگیدی ولی هیچوقت نشدش واست هر طور که خواستی نبودی هیچوقت قانع تا تهش همونی شدی که ترس داشت حتی خانوادت میکشی سیگارتو ، کبوده پا چشت بیداری و ترجیح میدی به خواب راحت سوختناتم که دیدن همه ، پَ پاشو بجنگ بگو هر طور شده میبرم من تهش اضافه کار زیاده مهم نی کی طرفت هست باغچم گل نمیده حاجی بی علف هرز دلت پره از کم و کسریات ولی نگاه کن عوضش چیا بهت داده بزن سلامتی مرد و مشتی توو غماتم بخند بگو ایرانت باشه بگو چند دفعه گریه کردی بگو چی شده این آدم دیگه عین قبل نی بهم بگو چرا دلخوشی مجانی نیس مثِ ذوقه یه بچه رو پله برقی وقتی جیبت خالیه رفتارا عجیبه همش آدما دریده ترن فازشون تحقیره فقط ولی تو یه دفعه میدی تغییر جهت داور که سوتو بزنه نمیشه نتیجه عوض نه ، هر روز صبح بیدار باش توو پوتین فندکتو بیار داش یه عکس سه در چهار توو دستت هست سیگارو میکنه سیگار چاق اولا نه ولی حالا میخوای تنها بشی اشکاتو جمع بکنی و دریا بشی ولی همه چی توو یه ثانیه خراب میشه درست مثِ چیپ یحیی به چین