میرسی به حرفِ من، به حرفِ من، به حرفِ من، به حرفِ من میرسی به حرفِ من، به حرفِ من، به حرفِ من، به حرفِ من وقتی لال بازی تو دنیا، یه زبونِ مشترک شد وقتی تو گودِ حماقت، پهلونمون فلک شد وقتی سنجاقِ خیانت، سهمِ بالِ شاپرک شد وقتی گفتنِ سلام و، به سلامت متلک شد میرسی به حرفِ من، به حرفِ من، به حرفِ من، به حرفِ من میرسی به حرفِ من، به حرفِ من، به حرفِ من، به حرفِ من وقتی تو سفره خالی، قاتِقَت خونِ جگر شد وقتی جنگل از حضورِ، یه جرقه شعله ور شد وقتی گونه های جلاد، از صدای گریه تر شد وقتی که کلاغِ قصه، از دوباره در به در شد میرسی به حرفِ من، به حرفِ من، به حرفِ من، به حرفِ من میرسی به حرفِ من، به حرفِ من، به حرفِ من، به حرفِ من حرفِ من سوالِ من، زمزمه زیرِ لبه که چرا تو این حوالی، شبِ یلدا هر شبه حق من سوالِ من، زمزمه زیرِ لبه که چرا تو این حوالی، شبِ یلدا هر شبه ♪ از نگاه بعضیا، حرفای من، حرفِ حسابه که دهن بندِ طلایی، واسشون تنها جوابه از نگاهِ بعضیا، حرفای من، حرفِ اضافه است برای همین، سیاهی از، شنیدنش کلافه است میرسی به حرفِ من، به حرفِ من، به حرفِ من، به حرفِ من میرسی به حرفِ من، به حرفِ من، به حرفِ من، به حرفِ من حرفِ من سوالِ من، زمزمه زیرِ لبه که چرا تو این حوالی، شبِ یلدا هر شبه حق من سوالِ من، زمزمه زیرِ لبه که چرا تو این حوالی، شبِ یلدا هر شبه