تو متروی پاریس، یکشنبه پیگال پیشِ مولن روژ و رویاهای محال بالای ایفل و تو لوورِ سوت و کور یا قلبِ پغلاشِت، پای یه سنگِ گور تو با منی هنوز، مثلِ یه مرثیه مثلِ دلی که توش، یه جایِ خالیه تو با منی هنوز، مثلِ یه خاطره که تنها بعدِ مرگ، از خاطرم میره هنوزم توی اون شهرم، اگر چه دور و سرگردون دلم با اون پرنده است، که داره جون میکَنه تو خون جهان آزاد و جذابه، ولی چشمم به اون خونه است دلم با سرزمینی که، برام مثلِ یه زندون است ♪ تو کِشتی تو قطار، تو بار و تو کلاب بعد از یه بطری از، گیرا ترین شراب تو ساحلی پُر از، طرحهای بی حیا حتی تو خلوتِ، عالی که سینماست تو با منی هنوز، مثلِ یه مرثیه مثلِ دلی که توش، یه جایِ خالیه تو با منی هنوز، مثلِ یه خاطره که تنها بعدِ مرگ از خاطرم میره وقتی تو آندالوس، با لُرکا دَم خورم وقتی واسه خودم، افسوس میخورم وقتی کنارِ راین، سیگار میکشم یا طعمِ بوسه، بی ترسو میچشم وقتی خلیج فارس، فریاد میزنم تا باورم بشه، این من خودِ منم بازم کنارمی، بازم کنارتم هم روزگارمی، هم روزگارتم هنوزم توی اون شهرم، اگر چه دور و سرگردون دلم با اون پرنده است، که داره جون میکَنه تو خون جهان آزاد و جذابه، ولی چشمم به اون خونه است دلم با سرزمینی که، برام مثلِ یه زندون است