تو در مسافت بارانی و غم درشکه ای از اشک است و اشک، شیهه کوتاهی من و تو آخورمان مرگ است از این درشکه بیا پایین تو نیز شیهه بکش گاهی ♪ بتاز گله اکسیژن و راه مال رویی چیزی به سمت پنجره پیدا کن هوای حبس نفسگیر است بتاخت، قفل مرا وا کن بتاز ای که پر از راهی
منم که لک لک غمگینی به روی دودکشت هستم منم که ماهی دریای بلند موی مشت هستم منم که طعمه قلابم مرا شکار کن ای ماهی ♪ منم شکار، شکارم کن سپس ببوس و بچرخانم سپس بچرخ و ببوسانم سپس چه کار چه کارم کن چه کار هرچه تو میخواهی ست بخواه آن چه که میخواهی ♪ آهای بینی سربالا از این درشکه بیا پایین به من بچسب همین الان مرا ببوس همین حالا که زندگی دو سه نخ کام است و عمر سرفه کوتاهی