چه یک خیال چه یک حقیقت قشنگ فرقی دیگه نمی کنه دیره واسه این دل تنگ اومدنت واسه چیه نای نفس تو سینه نیست خواستی که مطمئن بشی عاشق تر از من دیگه نیست اومدنت واسه چیه نای نفس تو سینه نیست خواستی که مطمئن بشی عاشق تر از من دیگه نیست حالا تو بمون با عاشقات بمون بناز به بنده هات منم میرم تو تنهایی ترانه میگم از نگات حالا تو بمون با عاشقات بمون بناز به بنده هات منم میرم تو تنهایی ترانه میگم از نگات (حالا که وقت رفتنه شکستنم به پای توست) (تنها دلیل رفتنم نگاه بی وفای توست) (میرم که باورت بشه که عاشقی شهامته) (نگاه تو یه خاطره است خالی از این شجاعته) این جور غریب نگام نکن منم همون همیشگیت فرقش اینه که رفته ام از روزگار و زندگیت میرم که راحتت کنم از این نگاه التماس کسی بهت دیگه نگه با بد و خوب من بساز حالا تو بمون با عاشقات بمون بناز به بنده هات منم میرم تو تنهایی ترانه میگم از نگات حالا تو بمون با عاشقات بمون بناز به بنده هات منم میرم تو تنهایی ترانه میگم از نگات ... دل که گرو رفت پیش تو جونم که بود مال تو بود قلب و دل و دین و وجود اسیر چشمای تو بود واسه همین نیگام نکن لحظه ی تلخ رفتنم بذار دیگه تموم بشه قصه ی دل شکستنم حالا تو بمون با عاشقات بمون بناز به بنده هات منم میرم تو تنهایی ترانه میگم از نگات حالا تو بمون با عاشقات بمون بناز به بنده هات منم میرم تو تنهایی ترانه میگم از نگات