؛[قسمت اول]؛ دود از دودکش ادب و احترام یه دست رو چشم روز میکنه چرک از پوستش هنوزم این گوریل یه مشت میمونن دوستش دود از سیگارت اگه نبود بیچاره پول نبود خونه میشد دیوار سقفت کارتن تختت، دیگه کارتن نمیدیدی به جای مشقت شده تا حالا وقتی از تاریکی ترسیدی چون یه چی اون ته دیدی میبینیش و رد میدی میری چراغو بزنی ببینی هیچی نیست به جای حوله یه غول میبینی میشینی تو خودتو ناخون میخوری سر میز شام بهت میگن خیلی بیخودی چرا ناخون میجوئی؟ چرا وقتی همه زرنگن آروم میدوئی؟ چرا؟ چرا؟! چرا... ؛[قسمت دوم]؛ روحمو ببر تو خودت کل این بزنو بکوبا بیخوده میگن توئم میگی من بیخود نیستم میگم من از خودم بیخودم یه چی منو میخوره صبحا که پا میشم خودمو از کابوس میشورم میشینم ولی رویام میدوئه میدوئه من راه میرم اون میدوئه میگم بسه میگه بسه خفه میگم خودمو میکشم میگه باشه میگه بسه میگه میگم من چیم؟ میگم میگه من کیم؟ اگر هم بدونم فرقی داره واس نادون؟ میگه میگم گوشتو بشور از صدامون میگه میگم نمیشه میگه میگم میاد بارون تو که کم داری! میگم من کم ندارم میگم میگه گناه من چیه که کم نذاشتم؟ میگه میگه میگه میگم دیگه، چی دیده؟ میگم مگه چی دیده؟ میگه... ؛[قسمت پایانی]؛ دورهی آخرالزمان است سگ صاحبش را نمیشناسد ما را داخل آدم حساب نمیکنند کار از کار گذشته دیدم که آن خطاط سه گونه خط نوشت