از آسمون ستاره میچینه ،مشت مشت سرش گرم خورشیدو نمیبینه دزد برد تاریک شد همه جا با یه بغض پر گفت یه چیزایی این توو هست که نمیبینه دکتر مثه برفی که نمیشینه ذوب شد یادش اومد پاهاش جلوی شیرینش سست شد فرهادی که کوه کند یه تیکه بمب شد پر شد،دینامیت بود ،نترکید بغض شد نشست تو گلوم ،درگیرشم بد کز کرد تو سرمای سنگین بهمن انگار آخرین زخمی جنگم یه سرباز تو سکوت غمگین سنگر گاهی از سیاهی لبریزه قلبم شاید بگی درست میشه ،از دید من نه قفل رو خاطرات رنگین قبلم یه دست زیر سر و یه دست زیر فندک آتیش میکشم این همصدای رک رو که صاف از من کشید به خنده های تو ،پل درد تو رگای پاره شده و شوک اینهمه رو کشید و دید تازه شده دو پک آهای،سکوت تو شبهای من دلیل روشن بودن شمعای شهر خندم تویی،تویی اشکای من فقط ببخش اگه گاهی میخوام تنها بشم منی که آرزو هام افتاده از سرم دارم فحش میخورم از وجدان مسخرم تیکه پاره تر از این گل های پرپرم تو کدوم از این گلهایی ؟رز؟لاله؟نسترن؟ صدات ارکستر نت های حنجرس چشمات زیباترین استان منطقه س صدام زیر غمت افتاده از نفس کسی که منو بفهمه استاد فلسفه س