غریبهم واسه همه عجیبم پره حرفای جدید از دردای قدیمم آره غریبه م ،ولی من نمیرم تا حقمو نگیرم میام تو خوابت جفت پا هنوز حرفام مونده تو خودکار مثل یه ماهی رو قلاب اومده وسط این خرچنگا تو مرداب سیاهتر از ،برگه ی جُرمام نخلستون سوخت ولی هنو خُرمام ترکش موند توم از حمله ی بغضام من نرِ "آلفا" تو گلّه ی "گرگام" سلطان بگو منو نشناخته تو خواب ببینه بیام پایین از تاپ تِن دارم مینویسم هشت سال شعر تا گوشِت چفت موزیک و حرفام شه من یه قبیله ی تنهام که جلوشی حتی یه تُف رو تو ننداخته تو ام فقط بگو برپا جوری میام تَشتَکا بپرن از جا،هی تنمو میکنم عوض دوباره پرم،میزنه جوونه ، رو بال چپم یه خال کمرنگ از یه "مُهر باطل" هم هست رو گردنم،هنو میاد صدای نعرم میتابه نور ازم اگه تاریکه دل دژ بد میسوزی بگیره بادی به شنلت زاده شده بره، زده بالی که برسه یه پرنده تو شعله های آتیش دلشه غریبه م ،مثه خودمو ندیدم پریدم از قله ش،ابرارو دریدم یه جنس خاص غیر قابل خریدن بستری ام،تو خودم،حریفم نمیشن این میله ها که پروازو نبینم تَهِ قضیه ام تو هرچی که زدی من جوابشو میدم،با ضربات قوی تر غریبه م بگو بینم حدست چی بوده ،دیدیم از دور ؟چند متری؟ مهم برام حرفت نی سایه م افتاد،چراغای شهرت ریخت رو سرتون زالویین ،حرومه بودنتون میده بو رپتون باید چسبارو بکشید رو لبتون از نفسم میسوزه صورتتون همه فقط ادا کو پَه یه خوب که نذاره بشینه رو سرش هوک بهتون نمیاد خوندتون مثه تتوی اژدها رو تن خوک غریبه م بینتون ولی دیدم،پول دیدین شرافت مُرد قد یه جنگل کاغذ ، بٕیته توش اسمت اومد به این شعر آفت خورد من تولدم با هر فوت مُهر باطل رو بالم خورد جرمم مستی نی باور کن زدم فقط به زخمای باز الکل اوج نگرفتم ،دیدنم گرمای ترس و تو دل شهر میدمم پُرِ داد اما بی دهن ،امیدم زندس تا وقتی میپرم غریبه م ،بدون دندونِ دریدن یه جنس ناب غیر قابل خریدن تَهِ قضیه ام تو هرچی که زدی من جوابشو میدم،با ضربات قوی تر غریبه م