دست میکشی روی صورتت فکر میکنی دوباره میتونی و نگاه میکنی با چشم هایی که مال تو نیست و دست هایی که دست تو نیست و میخندی و لب های تو نیست و حرف هایی که در سکوت بلند و بلند و بلندتر میشه و من دیگه نیستم من تمام حرف های آخر توئم و بعد نگاه میکنی به بیرون به کوه های بلند که ساکت و آروم ایستادن و نگاه میکنند به من به تو به یاد روزهای رفته ♪ تمام شب هایی که احساس میکنی این لحظه لحظه آخره کاش یکی بهم بگه آخرین لحظه چه حسیه کاش میفهمیدی این آخرین باره که میتونم و بعد نگاه میکنی به بیرون به کوه های بلند که ساکت و آروم ایستادن و نگاه میکنند به من به تو به یاد روزهای رفته و بعد نگاه میکنی به بیرون به کوه های بلند که ساکت و آروم ایستادن و نگاه میکنند به من به تو به یاد روزهای رفته به من به تو که ساکت و آروم ایستادن و نگاه میکنن به من به تو به یاد روزهای رفته