مثل نوری قرمز و خیره در دور مثل حس مراقبت شدن از دور مثل تهدیدی کشنده پشت سر مثل تزریق فاجعه در رگ دست انفجار کاسه سر با گلوله سرد پاره کردن گلو با دست خوردگی پوست با اسید غلیظ بارش مداوم ابرهای مرگ مثل لمس محو صورت مرگ مثل هاری، خوره، مثل انتشار مرگ مثل کف کش آمدن از پوزه سگ مثل ارتش قاتلان در دل شهر وقت بالا گرفتن نفرت وقت پارگی مویرگ در چشم وقت زل زدن به قاتلان در شهر وقت خوب سگ کشی در شب ♪ وقت بالا گرفتن نفرت وقت پارگی مویرگ در چشم وقت زل زدن به قاتلان در شهر وقت خوب سگ کشی در شب وقت خوب سگ کشی در شب