ماه ترین ماه جهانم نفس باش به جانم در تب و تاب و هیجانم گرفته زبانم عاشق و دیوانه ی آنم که با تو بمانم ... جان به لبم کردی بس که تو خونسردی رفتی که برگردی ماه شب من تویی آرامش آنکه شدم رامش عشق خوش آرایش تاب و تب من جان به لبم کردی بس که تو خونسردی رفتی که برگردی ماه شب من تویی آرامش آنکه شدم رامش عشق خوش آرایش تاب و تب من گشتم نبود مثل تو نگرد اصلا نیست تو از آسمان افتادی مث تو دلبر نیست گوهر تویی و الماسم کنارت زیبا نیست ... جان به لبم کردی بس که تو خونسردی رفتی که برگردی ماه شب من تویی آرامش آنکه شدم رامش عشق خوش آرایش تاب و تب من جان به لبم کردی بس که تو خونسردی رفتی که برگردی ماه شب من تویی آرامش آنکه شدم رامش عشق خوش آرایش تاب و تب من