میخوام برم از این دیار شکوه کنم به روزگار که رقیب من رسیده به یار چه کنم به کار کردگار آخ به دلم آخ به دلم چراغ ایوونم رفت جلوی چشام جونم رفت مرغ غزل خونم رفت یه کارد سلاخ به دلم آخ به دلم آخ به دلم شب همه شب تا به سحر هی می خورم خون جگر یکی آورد برام خبر که عروسی کرد با یک نفر آخ به دلم آخ به دلم چراغ ایوونم رفت جلوی چشام جونم رفت مرغ غزل خونم رفت یه کارد سلاخ به دلم آخ به دلم آخ به دلم رفته بودیم خونه خدا بسته بودیم عهد و وفا به عهد خود زد پشت پا با دیگری شد آشنا آخ به دلم آخ به دلم