خشکیده رود مهربانی، مهربانی نیست ابر غم از هر سو گرفته، آسمانی نیست پرپر شده گل ها، باغ و بهاری نیست دل ها پر از کینه شده جز غباری نیست باغ و بهاری نیست، باغ و بهاری نیست ♪ وقتی غم دل با گریه آمیخت پروانه خشکید از شاخه آویخت وقتی تبسم شد کهربایی هم خانه با من شد بی نوایی جایی که خورشید گرمی ندارد درد زمانه شرمی ندارد ♪ مهتابت اما مهتاب من، مهتاب من نیست در سینه قلب بی تاب من، بی تاب من نیست مأوا گرفتن ها در کنج تنهایی در سینه پروردم رنج شکیبایی در آشنایی ها ناآشنایی هاست آرامش هستی در بی نشانی هاست ♪ خشکیده رود مهربانی، مهربانی نیست ابر غم از هر سو گرفته، آسمانی نیست پرپر شده گل ها، باغ و بهاری نیست دل ها پر از کینه شده جز غباری نیست باغ و بهاری نیست، باغ و بهاری نیست ♪ وقتی غم دل با گریه آمیخت پروانه خشکید از شاخه آویخت وقتی تبسم شد کهربایی هم خانه با من شد بی نوایی جایی که خورشید گرمی ندارد درد زمانه شرمی ندارد ♪ مهتابت اما مهتاب من، مهتاب من نیست در سینه قلب بی تاب من، بی تاب من نیست مأوا گرفتن ها در کنج تنهایی در سینه پروردم رنج شکیبایی در آشنایی ها ناآشنایی هاست آرامش هستی در بی نشانی هاست ♪ خشکیده رود مهربانی، مهربانی نیست ابر غم از هر سو گرفته، آسمانی نیست پرپر شده گل ها، باغ و بهاری نیست دل ها پر از کینه شده جز غباری نیست باغ و بهاری نیست، باغ و بهاری نیست