کاش تو هم حال مرا داشتی سینه ای از کینه جدا داشتی در قفس سینه خود جای دل شعله ای از عشق و وفا داشتی شیرین چو رویایی افسون سراپایی خوابی و در چشمم هرگز نمیایی من اسیر و افسونت شوم ... الهی واله و مفتونت شوم ... الهی لیلی زمانه ای بیا که من هم شیدا و مجنونت شوم الهی میروی و چون بختم از برم گریزانی غافل از غم عشقی حال من چه میدانی شیرین چو رویایی افسون سراپایی خوابی و در چشمم هرگز نمیایی مستی شبانگاهی همچو پرتو ماهی تا سحر نمی مانی عمر من ... چه کوتاهی شیرین چو رویایی افسون سراپایی خوابی و در چشمم هرگز نمیایی من اسیر و افسونت شوم ... الهی واله و مفتونت شوم ... الهی لیلی زمانه ای بیا که من هم شیدا و مجنونت شوم الهی شیرین چو رویایی افسون سراپایی خوابی و در چشمم هرگز نمیایی