روز من گذشت و شُدش شب من رَدو ولی یادمه هنوز طعم سخته اولو صورتِ خونیم لبِ جدول و یادمه هنو طعم چَک افسرو آره میاد خوب به یادم، تصویراش مونده با من گذشته بوده اما خاطره ها موندگارن کوچه ها ته نداشتن کل راه تنها خون باریدن ابرا مثِ جمعه با فرهاد وسطِ بوسه ها اما زنگِ دره خونه خبرِ بد آورده صورتِ تو پریشونِ بهم میگی نری پایین و اعصابم ولی خُرده اون شب واس همیشه بود که رفتی اَ اون خونه رفتی و رفتم همه نرفته ها رو سرد انگار یخ شدم من سنگِ خارو سیاه کردن آسمون هفت رنگِ ما رو ولی یه حس بهم میگفت بزن وسطو خالو تو این دنیا که تو خالیه رنگاش عوض میشن تو ثانیه تنها تو باد و بوران میره دلش یه دریاست که طوفانیه وقتی که شبا طولانیه اون یاغیه میگه نور باقیه تنها تو باد و بوران میره دلش یه دریاست که طوفانیه راهمون جدا شد رفتم به آغوش ترس من جدایی برام سوال شد نبودی بگیری دستم بگی ببین میبینی حس میکنی چیزی نیست تو سرته فکر میکنی وقتی رفتی دردا شد مال تنهایی برا فرار نمونده بود برا من راهی خونه بویِ خون میداد صدای دروغ میاد نفرت تو لباس عشق بهم میگفت ازم جونمو میخواد تو این دنیا که تو خالیه رنگاش عوض میشن تو ثانیه تنها تو باد و بوران میره دلش یه دریاست که طوفانیه وقتی که شبا طولانیه اون یاغیه میگه نور باقیه تنها تو باد و بوران میره دلش یه دریاست که طوفانیه