بیدار شدم تو یه دنیایی که نمیخوامش دیواری کشیده شده تا نیاد یادش گشتم دنبال یکی مثل خودم ولی نبود افتادم توی راهی که نبود برگشت از اون ای باد بزن ای برف بریز بارون ببار تا کوهٌ بریز رسیدم به جایی که هی میگفت آخر خط مرز قرمزی کشیده تا سر قلّه آسمونو گذشتم رفتم تا خود اون کوه دریایی نیمه کاره نشته توی ایوون پرسیدم چرا اینجا به رنگ آب نیست ؟ چرا خورشیدی پیداش نیست ؟ ای باد بزن ای برف بریز بارون ببار تا کوهُ بریز ای باد بزن ای برف بریز بارون ببار تا کوهُ بریز ای باد بزن ای برف بریز بارون ببار تا کوهُ بریز ای باد بزن ای برف بریز بارون ببار تا کوهُ بریز