ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود من مستم و تو دیوانه تورا گفتم کم خور دو پیمانه در شهر کسی را هشیار نمیبینم یکی شوریده یکی دیوانه دلبر عزیز شوخ با تمیز برخیز و بریز دلبر عزیز شوخ تمیز برخیز و بریز زان می که جوان سازد حدیث ما بر دلدار بازگو ولی نه چنان که کسی را خبر شود دلبر عزیز شوخ با تمیز برخیز و بریز دلبر عزیز شوخ تمیز برخیز و بریز زان می که جوان سازد عشقم به تو پردازد