وقتی که واسه خودت میکنی دودوتا چهار تا حساب کتاب بهت میگه حالا بدو با چهار پا میفهمی با چند تا ضرب و تقسیم باید جلو پول فرود بیای سر به تعظیم تو دیگه نمیشه بزاری رو این جمله سرپوش انگار ؛ پولو بستن ؛ به دمه خرگوش صبحه زوده ؛ دیروز ؛ که جمعه بوده بلند شدی ز جا و کلی حرفه مونده تو دل چشمِ نیمه بازه تو میگه دیگه حاضر شو که دیر رسید سپیده دیگه عازم شو هو تو خوب میدونی طول و عرضه زندگی یه چیزِه که اونم پولو ارزِ حرفه تلخیه ولی بدون به مولا راست میگم ببین آدما جلوی کیا دولا راست میشن چون که اون رئیسه و تو کارمندی مثله یه ماشینی که تو واسش یه باربندی ممکنه که دیگه حرفه دلت خونده نشه تو دوره ای که کسی نمیده خون به پشه باید سعی کنی که با یک نبوغ قشنگ حق تو یه جور بگیری از حقوق بشر بگو شهری که مغزمونو فراری داد شهری که غرق دود و مواده شهری که هر کی نفت داره یک قدم به راس نردبونِ برات شهری که وقتمونو نداشت شهری که سقفمونو نذاشت شهری که بذرمونو نکاشت درد از ، شهری که حقمونو نداد... گیجه گیجی تو به یک نقطه خیره میشی تو فکر اینکه آیا سره کارو میشه پیچید؟ نه... نباید بدی تو روزو از دست میدونم که کار سخته وقتی روح خستست ولی خوب... تو این وضعِ کیش میشی و تو این شطرنج اگه نجنبی کیش میشی خوب هرکی مایه داره باشه ؛ خوب تو کیش میشی چرا همش فقط منو تو دمه کیش میشیم؟ ضعیفو پوچی ولی ضریبه هوشی میگه کمی بکوشی دیگه دمیده خورشید میره همین که جوشید شیرت... کمی بنوشی دیگه سریع بپوشی دیره.همین.به گوشی اینــه... خیابونه خشن پر از دود و شلوغو تنگ نگاهای بد به هم که یعنی شروعِ جنگ چند نفر میان میگن که اقا باشه ول کن اگه نه که ؛ با صورت میری تو باجه تلفن هه... کلی بدو بیراه بارت شد با اعصابه خورد سر کارت وارد شو اسم کاره و اسمشه که ژست داره فقط فکرت اینه نشی زیره قسط پاره کدوم کار؟ کدوم مشتری ؟ تو سر خوش به هیچی جز اینکه نخ لباستو دوره انگشت بپیچی اونیم که میاد تو میبینی باچشمه خیره گدا بود ...یاخواسته ازت آدرس بگیره شهری که مغزمونو فراری داد شهری که غرق دود و مواده شهری که هر کی نفت داره یک قدم به راس نردبونِ برات شهری که وقتمونو نداشت شهری که سقفمونو نذاشت شهری که بذرمونو نکاشت درد از ، شهری که حقمونو نداد. کار تعطیل... خسته ...بارو بندیل بسته انگار که توی دل کوه یه غار کندی کسرِ وقت ؛ نمیده به تو یه استراحت زندگی واست شده یه دوی یه استقامت خیلی دوست داری تا خونتون یه دربست بگیری گوله برسی خونه... بخوابی... در اصل بمیری شرایطش نیس ...پس واسه چی واستادی؟ خطی هارو بغل کن... آزادی... آزادی... تو راه خونه ، با فکرِ مشغولو هزار استرس که نکنه فردا گاوت هشت قلو بزاد و... وقته رعدو برقه قلبه و جزرو مده منه و وضعِ من چه بده چون که قبضه برق اومده باید. قبض و پولتو با کش ببندی باهاش خدافظی کنیو بهش بخندی که اینه تنها راهه خنده تویه قشره غمگین و البته که یه دیوونه ای تو چشمه هرکی...