مثال یه قطره اشک دگر از چشمم افتادی برو دیگه رهایم کن به خدا زین پس آزادی من ساده از چه رو دل به عشقت بسته بودم تو امید زندگی پای تو بنشسته بودم تو که چیزی از محبت نمیدانی نمیدانی ز نگاه خسته ام غم مرا نمیخوانی تو که چیزی از محبت نمیدانی نمیدانی ز نگاه خسته ام غم مرا نمیخوانی آخه خیلی تو دل سنگی تو رفاقت هزار رنگی برو ای از خدا غافل دگر از چشمم افتادی دگر از چشمم افتادی تو رو به خدا قسم قصه مونو نگو به کس اگه هر کسی شنید بگو که بود عشق از هوس تو رو به خدا قسم قصه مونو نگو به کس اگه هر کسی شنید بگو که بود عشق از هوس آخه خیلی تو دل سنگی تو رفاقت هزار رنگی برو ای از خدا غافل دگر از چشمم افتادی دگر از چشمم افتادی دگر از دست تو و این زندگی خسته شدم چو پرنده در قفس بی پر و بال بسته شدم دگر از دست تو و این زندگی خسته شدم چو پرنده در قفس بی پر و بال بسته شدم دگر از من نکن یادی که فقط تو یه صیادی برو ای از خدا غافل دگر از چشمم افتادی دگر از چشمم افتادی