گفتن یک دوست دارم دیدی چه به روز من آورد تو رو که مهربون بودی به عالم دیگه ای برد گفتن یک دوست دارم دیدی چه به روز من آورد آخه تو رو که مهربون بودی به عالم دیگه ای برد لال بشه این زبون من راز دلم رو گفت به تو بلا شده به جون من تا مشکلم رو گفت به تو آخه لال بشه این زبون من راز دلم رو گفت به تو بلا شده به جون من تا مشکلم رو گفت به تو تا دیر سلامت میکنم قهر میکنی ، ناز میکنی کتاب سوزوندنم رو از اول آغاز میکنی تا دیر سلامت میکنم قهر میکنی و ناز میکنی کتاب سوزوندنمو از اول آغاز میکنی از اول آغاز میکنی لال بشه این زبون من راز دلم رو گفت به تو بلا شده به جون من تا مشکلم رو گفت به تو آخه لال بشه این زبون من راز دلم رو گفت به تو بلا شده به جون من تا مشکلم رو گفت به تو بی خبر از دلم بودی ادا و عشوه ای نبود ناز و کرشمه ای نبود ناز و کرشمه ای نبود لال بشه این زبون من بهونه گیر نبودی تو چشمون من از اشک و خون مانند چشمه ای نبود مانند چشمه ای نبود لال بشه این زبون من تا دیر سلامت میکنم قهر میکنی ، ناز میکنی کتاب سوزوندنمو از اول آغاز میکنی تا دیر سلامت میکنم قهر میکنی و ناز میکنی کتاب سوزوندنمو از اول آغاز میکنی از اول آغاز میکنی لال بشه این زبون من راز دلم رو گفت به تو بلا شده به جون من تا مشکلم رو گفت به تو آخه لال بشه این زبون من راز دلم رو گفت به تو بلا شده به جون من تا مشکلم رو گفت به تو