صبح بلند شد از خوابو تو آینه خودشو دید که شده بود عینه یه جنازه که خیلی وقتهمرده بوداون زندگی نکرد فقط زنده بود تلویزیون و روشن کرد و دیدخیابون پر از مردم بعید که این همه زن و مرد و پیر و جوونریختن بیرون و وقتش رسیده که شنیده بود حق گرفتنیهحق میمونه ناحق که رفتنیه مادرش نهی ش کرد و گفت نرو این همه که مردن یا تو بندن چی شد؟ کسی میاد بپرسه حالشونو کی جواب میده و میدونه دردشونو بخدا تکون نمیخوره آب از آب حق چیه فقط اسمش اومده تو کتاب اما ندا ندایی از تو خیابونا میشنید که میگفت ندا بیا امروز روز توی توی خیابون میخوان عروسی بگیرن برات ندا جون که مسیح مرگ و بزایی باکره امیر آباد خون می خواد منتظره داماد گلولست و میشینه تو تنتحجله آمادس واسه بردنت "خدا ببین حرمتت و شکستن مریم باکرت و به گلوله بستن ببین افتادیم گیر یه مشت درنده ببین قیمت آدم اینجا چنده" تو با نیگات چی میخواستی بگی ندا من خفه خون نمیگیرم این صدا جاریه توی کوچه پس کوچه های شهر از خون تو قرمز سنگ فرشا بخواب چشماتو رو هم بذار ندا دیگه ترسی نداری که چی میشه فردا بخواب که اگه من و ما بیداریم اسم تو تکثیر میشه تو خیابونا دست از خونش بردارین بند نمیاداین خون هزار ساله که جاریه این خون ندا نیست خون وطنه وطن غریب وطنی که بی کفنه وطنی که از توش من و فراری دادنآدمایی که حتی با خودشون بدن چه انتظاری که کسی مث ندا رو نکشنش و به گلوله نبندن من ولی اما اگر شایددیگه نمیگم فقط یه چیز باید من حقم و میخوام و صد تا مث ندا تو خیابونن همه یک صدا بکشید مارو حق گرفتنیهحق می مونه نا حقه که رفتنیه تا وقتی که کسی حقمون و نداده هر روز هر شب همین بساطه