من خودِ خطم، اَ کسی خط نمی گیرم رو شونم می کوبم، اَ خودم ترفیع می گیرم هیچ چیزِ زندگی تضمینی نی، نه خیابونی می مونم و رپی می میرم درختی که با برگ تبر می بُره سیاست دانی که واست غزل می خونه جنگلی که شهرو هرس می کنه هم نعره میکشه هم عمل می کنه یه جنگلِ بلوطِ وحشی و مست میلیون درخت، به هم زنجیر و وصل ارتشِ سرخ که جلو تبر میشه سبز سپرِ خزر و خلیج و غربی و شرق اینجا امپراتوریِ ریشه هاست گره کورِ مادرزاد با دیدِ باز سرو مظهر، پیچک آیینِ ماست سینه سوزِ هم، رو دشمن سینه چاک اینجا نمی ندازه برگ رو شاخه دور می کشه وزن رو ساقه دوش تنه تا پای جون تکیه گاهمون انگار با عشق بُریدن نافمونو مثل رقص کُردی ما پیچیده تو هم مث لُرِ زاگرسیم و ریشه تو سنگ مث خوزستانیم ما همیشه تو جنگ سیستان، یکپارچه، بِکر، تنومند هیچ درختی نباید بمونه تنها نباید خشک شه ازمون یدونه حتی اگه بسوزه یه مُهره چه وزیر چه سرباز میرسه آتیش به قلعه، یروزه بر باد باد اورده رو می بره باد جنگل حاصلِ تابیدنِ آفتاب به بذر، آمیختنِ به خاک یک ها کنار هم میشن یروز هزار ققنوسیم از خاکستریم آتیش میشیم تو دل سرما بی پایان مثل خاک زمین طوفان به پا می کنیم برپا ققنوسیم از خاکستریم آتیش میشیم تو دل سرما بی پایان مثل خاک زمین طوفان به پا می کنیم برپا انحصارِ خشم و تعصبتی ادعاته جنگ رو توقف بدی بیا از خودمون شروع کنیم انقلابو پس یکم بیشتر فرق و تنوع ببین باید جنگ عقیده تموم و صلح شه بذار بشنویم صدای همو بزدل نترس شک کنی به باورای عمرت نذار خط بدن بت کتابای کُهنه حالا کنارم بشینین بیا منظره ی روبرو رو ببینیم داریم لیاقتِ آزادی رو ما فراموش کنیم هرچی که قبلا شنیدیم جیره نمیگیرم من طرز فکرمو از کسی دیکته نمی گیرم من دنبال اتحاد و رسیدن به عدالت و حق مخالفو می پذیرم، کینه نمی گیرم من مگه هدفمون یکی نیست اربابارو توی کفنشون ببینیم باید خونمونو پس بگیریم اول، بعد قانوناشو طبق نظرمون بچینیم دیگه وقتشه بیداری باید ببینیم توی چنته هه چی داریم چپ و راست آزادی خواه، برده ی سیاسی آخرش ما معمولیا سرنوشت رو می سازیم ققنوسیم از خاکستریم آتیش میشیم تو دل سرما بی پایان مثل خاک زمین طوفان به پا می کنیم برپا ققنوسیم از خاکستریم آتیش میشیم تو دل سرما بی پایان مثل خاک زمین طوفان به پا می کنیم برپا