از بازماندگان آبانم شعرم صدام جاودانم من؟یک از هزارانم، پایان شیرینِ داستانم مست شلاقی ام که خوردم پیروزِ زندانی ام که بُردن شعله ی خاشاکی ام که گفتن، پشت به زندگی، رو به دشمن دو الف کوهِ پروندم کسری گلرخ در بندم خونِ سیاوشم کمان آرشم پروازی ام که پر زد رفت تابش ناگریزِ نورم رویش ناگزیرِ بذرم ریشه دارم استوارم من درخت امید وطن بچه کارم گمنامم پینه ی دست رویا ام فصل اتحاد گردانم خون نداام سلطانم خشکیِ قلبِ یه دریاچم، بالِ بریده ی پروازم سیلی صورت سربازم تیرِ تو سینه ی اهوازم فقر بلوچم کولبر کوردم زبان مادری عربم تورکم من پسر ایرانم بختیاری ام نمادِ جرات من قهر خدام من ترس شمام قاضیِ وطن عدله انتهام برزخِ خدام وحشتِ شمام سرباز حقم مرگه افتخار من خروش یه خشمم غیظم ریزش یه سدم سیلم از درون یه رنگم طفلم لطیف مثل مرگم شعرم ایول بشکن قانون نداریم قول میدم خوابی رو آروم نذاریم قول میدم کمتر از طاعون نباشیم متحد میشیم و باتوم فراری بده به من بده ایران مال منه بده به من، بده، این خاک مال منه بده به من بده، ویران شده همش بده که من خودم میسازمش میسازمش تو این خاکه ریشه م بمیرم هم رو ورق زاده میشم منم تعبیر کابوس خواب این شهر زنجیر ظلم میشه پاره بی شک من قطره ی سرخِ تو چشماتم اشک مادرای داغدارم خون آبه ی خوزستانم بنزینم، شعله ی آبانم اخطار، کشتار، بده وضعیت گلوله شلیک تو سر جمعیت من؟ خونِ زیر پوتینم خورشت اوینم با طعم کهریزک کلی خط رو بدن همون قربانی با سر تو لجن زخم تو کمر، وهم تو سرم همونی ام که هروقت پر زد هروقت حرف زد سیستمت مرفینو زد تو رگم دوختن هی نخ رو لبم دود کرد سوختم مثل جنگلا زاگرس قانونت فوت کر از تک تک خونا که ریختیو خوردی گذشته یه دریا آب از سرم میسوزم تو این جهنم ولی میزنم بیرون از خاکستر من جاودانم تو این چرخ تکرار زاده ی جنگم به دست اجبار مشت اتحاد تو صورت ظلمم از شمال و جنوب تا قلب تهران پایبند به خاک و عهد و پیمان امید به یأسم تو بطن زندان سرود دردم، غروب تلخم روشنگرم روی سطح کیهان غیظم، بمبم، مین زیر پا تلخیو خشمم با رخ بی نقاب فریاد یه نسل غرق زیر آب کینه ی کهنم از عمق سینه ها شعله م زاده ی شلیکِ خودته، ماهشهرم، نی زارم من راوی ام و تاریخ خودِ شعر، یادآر که مرگِ نِسیانم