بیزارم از صدایی که از پشت این نقاب با عابران شهر سخن ميگويد بیزارم از هوایی با دود و بوق و دود بی اختيار درد را به تن میکوبد دور شو، دور شو، دور شو، دور شو دور شو، دور شو دست باد و نور ماهو بگیر دور شو، دور شو، دور شو، دور شو دور شو، دور شو دست باد و نور ماهو بگیر ♪ دستم به سوی تو دستات به سوی خاک پیدا نیست هیچ از آن صدای ناب روز ها میمیرند در دستی که دست تو رو میگیرند دور شو، دور شو، دور شو، دور شو دور شو، دور شو دست باد و نور ماهو بگير دور شو، دور شو، دور شو، دور شو دور شو نه نمیترسم این بار از سایه های روی دیوار در بلند ترین روز این سال من آزاد توی کوچه پس کوچه های این شهر قدم میزنم در تلخ ترین و سرد ترین راه